Adam Sangi

حالم خوش نیست تو همه ذوق دله بیچارمو کشتی خدا چند روزه چشماشو ندیدم این گلایی که دوتایی چیدیمو تو دست من خشکید دله من با تو میخندید چشام برق داشت عشقه من عاشق خنده هام بود فرق داشت با همه دنیا آره اون فرق داشت ساعت لعنتی برگردی عقب ای کاش تو برس به داد این دلی که دیگه بی تو آروم نیست تو همون ساحلی که قدم زدیم خنده هامون نیست تو که قول دادی نذاری این چشا بی تو بمونن خیس آره بارون ببار تو یادته دستام که میلرزید بغلم میکرد و میگفت تا من اینجام از چی میترسی تو کجایی به سرش اومد دلم هر چی که میترسید دیوونه میشدم عاقل میشدی عاشق که کردیو بی رحم تر شدی بذار برقصه دل به ساز قلبه تو آواره میشدم تو راهی میشدی عکساتو میبینم چشمامو میبندم دستاتو میگیرم با گریه میخندم ببین تویه خوابم تنهات نمیذارم آدم سنگی نامرد هنوز دوست دارم تو برس به داد این دلی که دیگه بی تو آروم نیست تو همون ساحلی که قدم زدیم خنده هامون نیست تو که قول دادی نذاری این چشا بی تو بمونن خیس آره بارون ببار تو یادته دستام که میلرزید بغلم میکرد و میگفت تا من اینجام از چی میترسی تو کجایی به سرش اومد دلم هر چی که میترسید