Lyrics

گفتگوی ایرج فرخزاد با ایرج گرگین درباره شعر امروز ایران راجع به زندگی تون مختصری برای ما بفرمایید والا حرف زدن در این مورد به نظر من یک کار خیلی خسته کننده و بی فایده ایه شرح حال یعنی چی؟ خب این یه چیز طبیعیه که هر آدمی که به دنیا می آد، بالاخره یک تاریخ تولدی داره اهل یک شهر یا دهیه توی یه مدرسه ای درس خونده یه مشت اتفاقای خیلی معمولی و قراردادی هم توی زندگیش افتاده که بالاخره برای همه می افته، مثلا توی حوض افتادن دوره بچگی یا مثلا تقلب کردن دوره مدرسه عاشق شدن دوره جوونی عروسی کردن، از این جور چیزها دیگه اما اگه منظور از این شرح حال توضیح دادن یه مشت مسائلیه که به کار آدم مربوط می شه که خب در مورد من می شه شعر خب پس باید بگم که هنوز موقعش نرسیده چون من کار شعر را به صورت جدی تازه شروع کردم به طور کلی، صحبتمون رو از بحث درباره وضع شعر امروز شروع کنیم من خیلی از شما تشکر می کنم که گفتین شعر امروز و نگفتین شعر نو (بله) چون درست هم همینه شعر، نو و کهنه نداره اون چیزی که شعر امروز رو از شعر دیروز جدا می کنه و بهش یه شکل تازه ای می ده همون جداییه که به اصطلاح میون فرم های مادی و معنوی زندگی امروز با دیروز وجود داره من فکر می کنم که کار هنر یک جور بیان کردن و ساختن مجدد زندگیه و زندگی هم یک چیزیه که یک ماهیت متغیری داره یه جریانیه که است که مرتب در حال شکل عوض کردن و رشد و توسعه است در نتیجه این بیان، که همون هنر می شه در هر دوره خب روحیه خودشو داره دیگه و اگر غیر از این باشه اصلا درست نیستش، هنر نیست یک جور تقلبه امروز همه چیز عوض شده دنیای من مثلا به دنیای پدرم هم ارتباط نداره کاملا درسته، بله اینقدر فاصله ها مطرح هستند یک عوامل تازه ای وارد زندگی ما شده ان که محیط فکری و روحی این زندگی رو می سازن طرز تلقی یه آدم امروزی، من فکر می کنم نسبت به آدمی که در بیست سال پیش زندگی می کرده کاملا عوض شده اون تلقی ای که از مفاهیم مختلف داره مثلا مفهوم مذهب، اخلاق، مثلا عشق، مثلا شرافت، مثلا شجاعت، قهرمانی واقعا اینا چون محیط زندگی ما عوض شده به نظر من تمام این مفاهیم هم زاییده شرایط محیط هستن در نتیجه این مفاهیم هم امروز برای ما عوض شدن من یه مثال ساده براتون بزنم (بله) مثلاً پرسناژ مثلا مجنون که خب همیشه سمبل مثلا پایداری و استقامت در عشق بوده امروز واقعا از نظر من که یه آدمی هستم که یه جور دیگه راجع به عشق فکر می کنم واقعا یه پرسناژ خیلی مسخره ایه وقتی که علم روان شناسی می آد اونو برای من خرد می کنه تجزیه تحلیل می کنه و به من نشان می ده که اون یه عاشق نبوده اون یک بیمار بوده، یه آدمی بوده که دلش می خواسته همینطور مرتب خودشو آزار بده اینه که خب به کلی اصلا عوض می شه به هر حال شعر امروز ما یک شعری باید باشه که خصوصیات این دوره رو داشته باشه و در عین حال سازنده این شعر باید یک آدمی باشه که به یک حدی از تجربه و هوشیاری برسه که به محتوی شعرش یک ارزشی بده ک بتونه در حد کارهایی که توی دنیا عرضه می شه میون اون ها، خودشو جا بده و اگر غیر از این باشه، خب همین چیزایی می شه که همه می گن دیگه یکی از خصوصیات شعر امروز ما، که واقعا ارزش داره اینه که به، به اصطلاح جوهر شعری نزدیک شده خودشو رها کرده از بار بسیاری از مسائلی که اصلا ارتباطی به شعر نداشت دیگه شعر کارش این نیست که به اصطلاح نصیحت بکنه، نمی دونم، رهبری بکنه هدایت بکنه، نمی دونم، در مدح کسی باشه به هر حال به اون هسته و جوهر شعر نزدیک شده و از حالت کلی گویی در اومده البته این حرفایی که من می زنم یک حرفایی است که هیچ حالت قانون صادر کردن نداره و به اصطلاح یه مقدار مربوط می شه به سلیقه ها و عقاید شخصی خودم همینطور تجربه هام به هر حال همه می تونن که یک زبون های خاصی برای خودشون در شعر داشته باشن کار زبون شعر امروز اصلا نمی تونه مربوط باشه به کلماتی که به اصطلاح در شعر دیروز به کار گرفته می شده کار شاعر امروز اینه که بیاد اگر که صمیمی باشه، طبیعی است که زبونش هم یکدست می شه و کلمات هم به راحتی توی شعرش می آد (بله) به هر حال باید آورد همه می خوان فاضلانه شعر بگن هیچکس نمی خواد صمیمانه شعر بگه یکی از خصوصیات شعر شما، تصور می کنم زنانه بودنشه می خواستم نظر خودتونو راجع به این بپرسم والله، اگر که شعر من، همون طور که شما گفتین به اصطلاح یه مقدار حالت زنونه داره، این خب خیلی طبیعیه که به علت زن بودنمه، چون من خوشبختانه یه زنم ولی اگر که به اصطلاح پای سنجش ارزش های هنری پیش بیاد من فکر می کنم که دیگه جنسیت نمی تونه مطرح باشه و اصلا مطرح کردن این قضیه درست نیستش چون اون چیزی که مطرحه اینه که آدم خودشو از جنبه های مثبت وجود خودش این جنبه ها رو طوری پرورش بده که به یه حدی از ارزش های انسانی برسه اصل کار آدم هست. اصلا زن و مرد مطرح نیست اگر که یک شعر بتونه خودشو به اینجا برسونه دیگه مربوط اصلا به سازنده اش نمی شه یک چیزی است مربوط به دنیای شعر و ارزش خودشو داره (بله) همون ارزشی رو داره که مثلاً ممکنه یه مرد شاعر خیلی عالی هم مثلا به اونجا رسیده باشه کاملا درسته، بله به هر حال، من وقتی که شعر می گم اینقدرها به این قضیه توجه ندارم اگر که همچین حالتی می آد توش، خیلی ناآگاهانه است
Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out