Lyrics

شب من پنجره ای بی فردا روز من قصه تنهایی ها مانده بر خاک و اسیر ساحل ماهی ام ماهی دور از دریا هیچکس با دل آواره من لحظه ای همدم و همراه نبود هیچ شهری به من سرگردان در دروازه خود را نگشود کولی ام خسته و سرگردانم ابر دلتنگ پر از بارانم کولی ام خسته و سرگردانم ابر دلتنگ پر از بارانم پای من خسته از این رفتن بود قصه ام قصه دل کندن بود دل به هر کس که سپردم دیدم راهش افسوس، جدا از من بود صخره ویران نشود از باران گریه هم عقده ما را نگشود آخر قصه من مثل همه گم شدن در نفس باد نبود روح آواره من بعد از من کولی در به در صحراهاست می رود بی خبر از آخر راه همچنان مثل همیشه تنهاست کولی ام خسته و سرگردانم ابر دلتنگ پر از بارانم کولی ام خسته و سرگردانم ابر دلتنگ پر از بارانم
Writer(s): Shamaeezadeh Shamaeezadeh Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out