Lyrics

گرفتارم، گرفتارم به دست من گرفتارم در این دنیای عاشق کش به جرم تن گرفتارم من از انسان سخن گفتم من از عاشق شدن گفتم به من رندانه خندیدند مرا هرگز نفهمیدند گرفتارم، گرفتارم به دست من گرفتارم در این دنیای عاشق کش به جرم تن گرفتارم منم از دودمان عاشقان تنها بجا مانده دلم در آرزوی پوچ و تن بین شما مانده به من آموخت این فریادهای تلخ بی پاسخ که هرچه در پی آنم فقط در قصه ها مانده من از انسان سخن گفتم من از عاشق شدن گفتم به من رندانه خندیدند مرا هرگز نفهمیدند گرفتارم، گرفتارم به دست من گرفتارم در این دنیای عاشق کش به جرم تن گرفتارم کنون بگذار که با تنهایی خود همنشین باشم رها از قید این آلودگی های زمین باشم به جرم عاشقی رویایی ام خوانند باکم نیست به ذات خود خیانت کرده ام گر غیر از این باشم من از انسان سخن گفتم من از عاشق شدن گفتم به من رندانه خندیدند مرا هرگز نفهمیدند گرفتارم، گرفتارم به دست من گرفتارم در این دنیای عاشق کش به جرم تن گرفتارم گرفتارم، گرفتارم به دست من گرفتارم در این دنیای عاشق کش به جرم تن گرفتارم گرفتارم، گرفتارم به دست من گرفتارم
Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out