Lyrics

روزی من وتو ای جان ، همچون کبوترها سرنهادیم با هم ، در بستر پرها پرگشاده همره مرغان خوش آواز گه به کوهستان و گه به صحرا در پرواز جلوه زندگی را ،در چشم هم میدیدیم چون به شب میرسیدیم ، کنار هم میآرمیدیم تا نسیمی میوزید ، آشیانه می لرزید ما زبیم جان خود ، بر سر هم پر میکشیدیم اکنون از هم رو گردانیم ، نه من نه تو نمیدانیم چون شد که آشنا گشتیم ، روز دگر جدا گشتیم هر کس که دلدار مرا . از من جدا کرد ای خدا خواهم بسوزانی دلش . سازی ز دلدارش جدا اکنون ازهم روگردانیم . نه من نه او نمیدانیم چه شد که آشنا گشتی . روز دگر جدا گشتی
Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out