Lyrics

ملامتم مکن اگر از عشق تو کنم حذر گر در آغوشت نگیرم شکوه مکن ای فسونگر دانی که من حق ندارم گیرمت مستانه به بند ملامتم مکن اگر از عشق تو کنم حذر گر در آغوشت نگیرم شکوه مکن ای فسونگر دانی که من حق ندارم گیرمت مستانه به بند زان که تو پیمان وفا بسته ای با یار دگر نام مرا به لب مبر ای عجب با من بود دوست آن که با تو بسته پیمان عهد و پیوند تو با اوست او تو را میخواهد از جان بی وفا باشم اگر من از تو خواهم عشق و وفا ای عجب با من بود دوست آنکه با تو بسته پیمان عهد و پیوند تو با اوست او تو را میخواهد از جان بی وفا باشم اگر من از تو خواهم عشق و وفا این جوانمردی نباشد کز دست او گیرم تو را کز دست او گیرم تو را این جوان مردی نباشد کز دست او گیرم تو را رو که من در دام غم ها ماندم تنها
Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out