Lyrics

توی آغوش بخشاینده تو تمامم را به جانت هدیه دادم تو ای رویای من همه دنیای من اگر بی تو بمانم کوه دردم بهشت آرزویم در نگاهت به شوق چشم تو دل میسپارم تو از هرجا بری به من خواهی رسید به من که از خودم بیشتر دوستت دارم عاشقت میمانم و شعر نو میخوانم عشق تو در قلب من پایان ندارد ای همه آرامشم ای تو تنها خواهشم بی تو قلب عاشقم سامان ندارد عاشقت میمانم و شعر نو میخوانم عشق تو در قلب من پایان ندارد ای همه آرامشم ای تو تنها خواهشم بی تو قلب عاشقم سامان ندارد از تو زیباست جهان کوچک من غرق رویاست تمام باور من آمدی در قلب و جانم با تو در عمق زمانم تکیه کن بر شانه هایم روز عشق را با تو جشن میگیرم سرنوشت را در تو من میبینم ای گل رویایی من مظهر زیبایی من تکیه کن بر شانه هایم عاشقت میمانم و شعر نو میخوانم عشق تو در قلب من پایان ندارد ای همه آرامشم ای تو تنها خواهشم بی تو قلب عاشقم سامان ندارد عاشقت میمانم و شعر نو میخوانم عشق تو در قلب من پایان ندارد ای همه آرامشم ای تو تنها خواهشم بی تو قلب عاشقم سامان ندارد
Writer(s): Farzad Farrokh Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out