Sanam

(هی) (هی) (هی) (اوووه، هی) (هی) (هی) (هی) (اووه، هی) دلبر جان، ای صنم در گران، ای صنم رفتنت از جان برد تاب و توان، ای صنم تاب و توان، ای صنم (اوووه) ای مه شیرین، صنم دلبر دیرین، صنم می بده امشب از آن (هی) دست بلورین صنم (هی) دست بلورین، صنم شده ام حیران حیران تو بیا در جان درمان، صنم (صنم) گل رخشانی، جانی، تو بیا لعل درخشان صنم (صنم) زده ام دل دل نشدم واصل واصل به تو دل و دلدارم، یارم که گرفتارم، نگارم به تو دلبر جان ای صنم درِّ گران ای صنم رفتنت از جان برد تاب و توان ای صنم تاب و توان ای صنم (اوووه) ای مه شیرین صنم دلبر دیرین صنم می بده امشب از آن دست بلورین صنم دست بلورین صنم (بیا، بیا) (آه، هی) (دلبر جان ای صنم) (هی) (در گران ای صنم) (هی) (هو، هی) (هو، هی) (هی) (هی) (هی) به کجا میبری دل و جان ای پری؟ دل شیدا، دل رسوا به کجا ای پری؟ تو که پیدا شدی صنما ناگهان به شب تار من چو مه آسمان دلبر جان ای صنم (هی) در گران ای صنم رفتنت از جان برد تاب و توان ای صنم تاب و توان ای صنم ای مه شیرین صنم دلبر دیرین صنم می بده امشب از آن دست بلورین صنم دست بلورین صنم (هی) (بیا، بیا) (هی) (هی) (دلبر جان ای صنم) (در گران ای صنم) (هی) (هی) (هی) (هی) (اوووه، هی) (هی) (هی) (هی) (بیا، ماشالا)