Lyrics

حقیقت نه به رنگ است و نه بو، نه به های است و نه هو، نه به این است و نه او، نه به جام است و سبو نه مرادم نه مریدم ، نه پیامم نه کلامم، نه سلامم نه علیکم، نه سپیدم نه سیاهم. نه چنانم که تو گویی نه چنینم که تو خواهی نه سمائم نه زمینم نه به زنجیر کسی بسته ام و بردۀ دینم نه سرابم نه برای دل تنهایی تو جام شرابم نه گرفتار و اسیرم نه حقیرم نه فرستاده ی پیرم نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم نه جهنم نه بهشتم چُنین است سرشتم به تو سربسته و در پرده بگویم تا کسی نشنود این راز گهربار جهان را آنچه گفتند و سُرودند تو آنی خودِ تو جان ِ جهانی تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی تو خودت باغ بهشتی نه سرابم نه برای دل تنهایی تو جام شرابم نه گرفتار و اسیرم نه حقیرم نه فرستاده ی پیرم نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم نه جهنم نه بهشتم چُنین است سرشتم به تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی تا بر در ِخانۀ متروکه ی هرکس ننشینی و به جز روشنی پرتو ِ خود هیچ نبینی و گل وصل نچینی نه که جُزئی نه که چون آب در اندام سَبوئی خود ِ اویی, خود اویی به خودآی
Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out