Lyrics

باز آی دلبرا که دلم بی قرار توست وین جان بر لب آمده در انتظار توست در دست این خمار غمم هیچ چاره نیست در دست این خمار غمم هیچ چاره نیست جز باده ای که در قدح غمگسار توست ساقی به دست باش ساقی به دست باش که این مست می پرست چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار توست سیری مباد سوخته تشنه کام را سیری مباد سوخته تشنه کام را تا جرعه نوش چشمه شیرین گوار توست بیچاره دل بیچاره دل که غارت عشقش به باد داد ای دیده خون ببار ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست ای سایه صبر کن که برآید به کام دل ای سایه صبر کن که برآید به کام دل آن آرزو که در دل امیدوار توست
Writer(s): Houshang Ebtehaj, Mahyar Alizadeh Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out