Lyrics

مهتاب با شب راه نیومد خزون که کوتاه نیومد چشمات که بارونی شدن ابرا که زندونی شدن اون که غم بغضمو دید اون که به دادم نرسید رفت و تو خواب قصه مُرد حرمت فریادمو برد پرده آخر تگرگ کوچ تو بود و بغض برگ قصه عشقی که هنوز دلگیره و ترانه سوز رو آسمونا بنویس نای پریدن دیگه نیست تو چشمای قاصدکا شوق رسیدن دیگه نیست تو ای همیشه همسفر دوباره بچگی نکن با این شکسته بال و پر دیگه غریبگی نکن مهتاب با شب راه نیومد خزون که کوتاه نیومد چشمات که بارونی شدن ابرا که زندونی شدن هنوز هراس کوچه ها تو رو به یادم میارن ستاره های شبزده بغض چشاتو کم دارن نذار گلای باغچه مون محکوم این خزون بشن کبوترای نیمه جون مصلوب آسمون بشن حادثه هق هق من حیفه که ناتموم بشه طلوع بی وقفه تو به دست من حروم بشه خورشید دشنه خوردم و تو سایه ها امون بده تو بُهت این ثانیه ها عشقو به من نشون بده مهتاب با شب راه نیومد خزون که کوتاه نیومد چشمات که بارونی شدن ابرا که زندونی شدن
Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out