Midday Prayer
گناه
من مرتکب گناهی سرشار از لذت شدم
در آغوش گرم و آتشین
من بین بازوها گناه کردم
که داغ و کینه توز و کنایه آمیز بود
در آن خلوت تاریک و خاموش
چشمام پر از راز باز شد
دلم بی اختیار در سینه می لرزید
از آرزوهای چشمان پر از نیاز
در آن خلوت تاریک و خاموش
ناراحت ، کنارش نشستم
لبها هوس را روی لبهایم ریخت
از اندوه دل دیوانه ام
برایش داستان عاشقانه خواندم
من تورو میخوام عزیزم
من تو را می خواهم ، در آغوش روح
شما هستید
معشوق دیوانه من
شهوت در چشمانش شعله ور شد
شراب قرمز در اندازه می رقصید
بدن من وسط یک تخت نرم است
مستانه روی سینه اش می لرزید
من مرتکب گناهی سرشار از لذت شدم
کنار جسدی لرزان و مست
خدایا میدونم چیکار کردم
در آن خلوت تاریک و خاموش