Donya Khanoom

از دنیا دلگیر بودم دلم ازش گرفته بود اونجورا که می دیدمش اونم یه جور آشفته بود گاهی باهاش حرف می زنم سنگ صبور خوبیه از من گلایه کردن و جواب اون صبوریه گفتم بهش بیا بشین، چهارتا کلام حرف بزنمی حرف حساب تو چیه سنگامونو وا بکنیم گفتم ببین دنیا خانوم تو هم که اطواری شدی الهی من فدای تو، همش گرفتاری شدی والا خرابه حالمون چاره ای کن به کارمون چیزی بخون، سازی بزن، باز زیر آوازی بزن یه باغچه ای، یه سبزه ای، حال و هوای تازه ای یه دلخوشی، یه خنده ای، یه برگه ی برنده ای گفتم ببین دنیا خانوم تو هم که اطواری شدی الهی من فدای تو همش گرفتاری شدی والا خرابه حالمون، چاره ای کن به کارمون چیزی بخون سازی بزن باز زیر آوازی بزن