6

همه بدن بام همه بدن بام همه بدن بام همه بدن بام همه بدن بام همه بدن بام همه بدن بام همه بدن بام بگو چرا من؟ چرا من بگو چرا من؟ چرا من چرا من همه بدن بام هـی همه بدن بام همه بدن همه بدن بام یخ زدن برگ های زرد زیر برف های سرد سکوت سنگین سرسام افکار سم من یه مریض مبتلا به خلاقیتم یه مجرم عصبی محکوم به استرسم این حرومی ها نمیتونن بهم برسن نه به هیچ هرزه ای دیگه دل نمیبندم من خستم از زندگی کردن پس خفه شو تا خفت نکردم دوره خودم کشیدم حصار حصرت نمیزارم ک تشکل و وحدت مامان حلالم کن، اگه بیشتر شد ترک های قلب شکستت به خاطر من میده بوی غم غربت نفسام منو تنها نزار میترسم من از فصل خزان اعذاب وجدان الکل قرص اعصاب متنفر از مترادف های متضاد مَکتوب! من مزمن دردم رقصیدم با گله، گرگ ها تیکه پارم کردن تو این خاک نفرین شده به جا نیمه گم شدم دارم دنبال نیمه های گم شدم میگردم نمیدونم چند وقته بیدارم خوابیده ساعتم از وسواس گذشت کمال به جنون کشوندتم آشنا زد بهم غریبه اومد عیادتم مضاعف ضعیف ترم کرد چیزی که نکشتتم خارشو گم نه فراموش میکنم نه میبخشم نه نه فراموش میکنم نه میبخشم میگیرم انتقاممو هی میگیرم انتقاممو میگیرم انتقاممو میگیرم انتقاممو هی میگیرم انتقاممو هی میگیرم انتقاممو