Zemestoon

فقط یه بار دیگه بده بوسو وقتی که سرما زد به تنم سوزو دلم میخواد بباره برف سنگین ویدو بپیچی وا کنم گری گوسو دستم تو موهاته لبم رو لبت پشت هم میخوره تنم به تنت هرشبم باهم بخوابیم باز کمه آدما بدمونو میخوان همه کاش با تو میشد صدهزار سال عمر کرد وقتمون کمه و نداریم فرصت این دنیا عوضیه میشه تموم ما میریم فقط میمونه قصه مون خیلی ترسناکه از دست دادن تو با اینکه میدونم میرسه اون روز فکر نکنم بعد مرگ باشه چیزی اگه باز میشد ببینمت خوب بود بهشت و جهنم همه دروغ بود بهشت همینجاس اگه تو باشی جهنم همین زندگی منه اگه تو بری و ازم جدا شی تو سخت ترین روزا خدایی نبود خودمون غم همدیگرو خوردیم آدما بی ارزش تر از این حرفان توی این دنیای به این بزرگی زمستون تنم بی جونِ بی جون من اینجا یخ زدم اما تو مثل من زمستونی نداری چه سخته مرگ گل برای گلدون بیا بازم بهار من که بسه لحظۀ چشم انتظاری ببین توی برفا بده بوسو وقتی که سرما زد به تنم سوزو نمیدم هیزو به لب تو ترجیح حتی وقتی میشی ازم دور و جای لاکی رو لبمه لبت برگردی بازم جا میشم بغلت واسۀ تو میشم نور وقتی شبه چشاتو ببند و بکَن اَ همه یه چمدون بوی عطر تووشه تو قلبمون هنوز حسا مونده من برمیگردم واسه چندتا بوسه بیا برقصیم وسط شهر سوخته ببین این دیوونه گول چشتو خورد شدش حبس تو سلولت و بی گلوله مرد هرچی خنده بود واسه مون آرزو شد کل شهر واسم بی تو تو تاریکی مرد زمستون تنم بی جونِ بی جون من اینجا یخ زدم اما تو مثل من زمستونی نداری چه سخته مرگ گل برای گلدون بیا بازم بهار من که بسه لحظۀ چشم انتظاری زمستون تنم بی جونِ بی جون من اینجا یخ زدم اما تو مثل من زمستونی نداری