Lyrics

ای پرستوهای خسته که گبار هر سفر به بال های تو نشسته آیا هنوز هم میگذرید ز شهری که زمونه به رویم دراشو بسته؟ آهای کبوترهای غمگین که نیرنگ آسمون کرده بالاتونو سنگین آیا هنوز هم مینشینید به بامی که زمونه سرنگون کرده به پایین؟ من همیشه دلم میخواست چراغونی به جز اشکم نیومد به مهمونی دل سر و پرده غم های زمونه ست پرستوی تنم بی آشیونه ست ای کوچه های دماوند که کودکی های من از شما خاطره ها دارند آیا هنوز هم میگسترید به دشتی که برایم در آن خاطره میکارند؟ من همیشه دلم میخواست چراغونی به جز اشکم نیومد به مهمونی دل سر و پرده غم های زمونه ست پرستوی تنم بی آشیونه ست ای پرستوهای خسته که گبار هر سفر به بال های تو نشسته آیا هنوز هم میگذرید ز شهری که زمونه به رویم دراشو بسته؟
Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out