Khodaya

چه کنم با این غم بلا شده به جون من دردیه درمون نداره وای از تنهایی آه ای خدا برای ما غصه ها رو میاره پر اشکه چشمام غم ای خدا از هر در و از هر دیواری میباره ور یاد همه فریاد چرا که هرکسی غمی روی دلم میذاره خدایا، خدایا دلم ز غم شکسته چقدر من بشینم، پشت دری که بسته الهی الهی چه شانس و بختی دارم فقط تو میدونی چه جون سختی دارم ندیده عشقی، ندیده شوقی واسه موندن ندیده حرفی، حرف شیرینی واسه خوندن دلم از دنیا بیزاره که دلم دنیایی نداره آخه دنیا به این بزرگی واسه من جایی نداره خدایا، خدایا دلم ز غم شکسته چقدر من بشینم، پشت دری که بسته الهی، الهی چه شانس و بختی دارم خودت هم میدونی چه جون سختی دارم