Lyrics

آواره دیوونه ام من، بس کن سرگشته میخونه ام من، بس کن بس کن نزن آتیش به جونم بد کردی ای نامهربونم من موندم و این درد دوری خسته ام از این عشق و صبوری آواره دیوونه ام من، بس کن سرگشته میخونه ام من، بس کن من موندم و دل پرده بخون تو شهر جنون یه غریبه خسته ام تو بی خبر از حال منی دستم نزنی که یه جام شکسته ام دیوونه بی آشیونم، گریونم و محتاج مستی بیچاره من غمگین و تنها دل کندم از دنیای پستی آواره دیوونه ام من، بس کن سرگشته میخونه ام من، بس کن گفتی چرا آواره بی آشیونم؟ گفتی چرا بازیچه دست زمونه ام؟ من اسیر تو شدم، ای که بستی پر من داغ آتیشو نذار روی خاکستر من رسوای بی پروا تو هستی من حیفه رسوای تو باشم بیگانه با دنیای عشقی حیفه تو دنیای تو باشم غم اون قده تو این صدام بود که نخوندم اون قدر عذابم دادی ای وای که نموندم آواره دیوونه ام من، بس کن سرگشته میخونه ام من، بس کن آواره دیوونه ام من، بس کن سرگشته میخونه ام من، بس کن آواره دیوونه ام من
Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out