Setareha Batou Raft

خونه خونه نیست وقتی رفتی ویرون شد بعد رفتنت گریه کردن آسون شد چله نشینی همسایه بارون شد و یلدای بی کسی رو بی تو گریه کرد ستاره با تو رفت شب شیشه ای پژمرده یکی خاطرات منو از رو طاقچه ی شب برد ستاره با رفت بی تو قلب شب پوسید لب نو عروس صبح لب ظلمت و بوسید ستاره با تو رفت وقت رفتنت قلب کوچه غمگین بود پلک پنجره رو به کوچه سنگین بود و ذهن ابرها از رنگ شب رنگین بود و عابری به یادت تا صبح گریه کرد ستاره با رفت شب شیشه ای پژمرد یکی خاطرات منو از رو طاقچه ی شب برد ستاره با تو رفت بی تو قلب شب پوسید لب نو عروس صبح لب ظلمت و بوسید ستاره با تو رفت ستاره با تو رفت شب شیشه ای پژمرد یکی خاطرات منو از رو طاقچه ی شب برد ستاره با تو رفت بی تو قلب شب پوسید لب نو عروس صبح لب ظلمت و بوسید ستاره با تو مرد خونه خونه نیست وقتی رفتی ویرون شد