Lyrics

سادگی مرا ببخش که خویش را تو خوانده ام برای برگشتن تو به انتظار مانده ام سادگی مرا ببخش که دلخوش از تو بوده ام تو را به انگشتر شعر مثل نگین نشانده ام به من نخند و گریه کن چرا که جز نیاز تو هر چه نیاز بود و هست از در خانه رانده ام اگر به کوتاهی خواب ، خواب مرا سایه شدی به جرم آن داغ عطش بر لب خود نشانده ام گلوی فریاد مرا سکوت دعوت تو بود ولی من این سکوت را به قصه ها رسانده ام دوباره از صداقتم دامی برای من نساز از ابتدا دست تو را در این قمار خوانده ام گناه از تو بود و من نیازمند بخششم چرا که من در ابتدا تو را ز خود نرانده ام گناهکار هر که بود کیفر آن مال من است به جرم آن داغ عطش بر لب خود نشانده ام
Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out