Lyrics

زبانم را نمی فهمی تو خطم را نمی خوانی چنان بیگانه ای حتی که نامم را نمی دانی تو آنقدر گیج و گنگی در پلیدی های این غربت که بیداری و قلب عاشق ما را نمی بینی دل تو رفته در خواب و خیالت مست این رویا سراسیمه رهایی در پی پس کوچه های سرد این دنیا نگاه خسته ی ما را نمی بینی شتاب ثانیه ها را نمی بینی امید و آرزوهای ز هم بگسسته ی فردای دنیا را نمی بینی، نمی بینی من از بیگانگی های عجیب و پوچ این ملت ندارم انتظاری از این ماتم که همچون من تو هم غربت نشینی و زبانم را نمی فهمی چنان بیگانه ای حتی که نامم را نمی دانی، نمی دانی نگاه خسته ی ما را نمی بینی شتاب ثانیه ها را نمی بینی امید و آرزوهای ز هم بگسسته ی فردای دنیا را نمی بینی، نمی بینی من از بیگانگی های عجیب و پوچ این ملت ندارم انتظاری از این ماتم که همچون من تو هم غربت نشینی و زبانم را نمی فهمی چنان بیگانه ای حتی که نامم را نمی دانی، نمی دانی
Writer(s): Ghomayshi Ghomayshi Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out