Lyrics

زاهد ظاهرپرست زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست در حق ما هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست بر در میخانه رفتن بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست، نیست بنده پیر خراباتم که لطفش دائم است ور نه لطف شیخ و زاهد ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست ای پادشاه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد کز دست بخواهد شد پایان شکیبایی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی دائم گل این بستان شاداب نمی ماند دریاب ضعیفان را در وقت توانایی ساقی چمن و گل را بی روی تو رنگی نیست شمشاد خرامان گل تا باغ بیارایی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی ای درد تو هم درمان در بستر بیماری ای یاد تو هم مونس در گوشه تنهایی در دایره قسمت ما نقطه پرگاریم لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد شادی ات مبارک باد ای عاشق شیدایی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی
Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out