Zareh Zareh

ذره ذره قطره قطره مثل شمعی آب میشم من لحظه لحظه از جدایی خسته و بی تاب می شم من این چه عشقیه خدایا برده از سر عقل و هوشم کولی بی خانمانم کوله بار غم رو دوشم کوله بار غــــم رو دوشم ... ذره ذره قطره قطره مثل شمعی آب میشم من لحظه لحظه از جدایی خسته و بی تاب می شم من من یه روز و روزگاری سری داشتم سامونی داشتم انگاری دنیا مال من بود همدم و همزبونی داشتم یه عزیز جونی داشتم دلبر مهربونی داشتم حالا سرگردون و تنها همنشین آه و دردم مثل گردبادی می مونم که تو صحرای غم می گردم ذره ذره قطره قطره مثل شمعی آب میشم من لحظه لحظه از جدایی خسته و بی تاب می شم من جز غم بی هم صدایی سهمی از دنیا ندارم تو خرابستون اندوه لحظه ها رو سر میارم همه ثروتم از عالم مشتی آهنگه و ترانه که اونا رو در واپسین دم می خونم با این بهانه ذره ذره قطره قطره مثل شمعی آب میشم من لحظه لحظه از جدایی خسته و بی تاب می شم من ذره ذره قطره قطره مثل شمعی آب میشم من لحظه لحظه از جدایی خسته و بی تاب می شم من ذره ذره قطره قطره مثل شمعی آب میشم من لحظه لحظه از جدایی خسته و بی تاب می شم من