Lyrics

بشکن سبوی باده را، مستی تویی، هستی تویی در این سرای نیستی، مستی تویی، هستی تویی تو آفتاب هشتمی، سر چهارده عدد بیدار کن خواب مرا، از وحشت این دیو و دد بنگر که از هفت آسمان، جایی فرا سوی زمان نوری هبوط می کند، در غربت این لامکان بنگر که دریا خون شده، فواره ها گلگون شده لیلای بی دل را ببین، از عشق تو مجنون شده در این غروب واپسین، از چتر خورشید یقین نور حقیقت میچکد، بر خاک مشکوک زمین فریاد و بانگی میرسد، عالم سکوت میکند از هیبتش سلطان دهر، آسان سقوط میکند آسان سقوط میکند آدم هراسان میشود، محشر نمایان می شود از تاول آیینه ها، خورشید گریان میشود خورشید گریان میشود تقدیر ما در دست توست، زنجیر بر دستان ما ما را رها کن از عدم، هستی بده بر جان ما بشکن سبوی باده را، مستی تویی، هستی تویی در این سرای نیستی، مستی تویی، هستی تویی تو آفتاب هشتمی، سر چهارده عدد بیدار کن خواب مرا، از وحشت این دیو و دد
Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out