Lyrics

نفس برآمد و کام از تو برنمی آید فغان که بختِ من از خواب درنمی آید ز بس که شد دلِ حافظ رمیده از همه کس کنون ز حلقه ی زلفت به در نمیآید در دل و جان خانه کردی در دل و جان خانه کردی عاقبت هر دو را ویرانه کردی هر دو را ویرانه کردی عاقبت آمدی که آتش در این عالم زنی وا نگشتی تا نکردی عاقبت ای ز عشقت عالمی ویران شده قصد این ویرانه کردی عاقبت ای دل مجنون ای دل مجنون ای دل مجنون و از مجنون بدتر مردی مردانه کردی عاقبت عشق را بی خویش بردی در حرم عقل را بیگانه کردی عاقبت شمع عالم بود عقل چارهام شمع را پروانه کردی عاقبت من تو را مشغول میکردم دلا یاد آن افسانه کردی عاقبت در دل و جان خانه کردی در دل و جان خانه کردی عاقبت هر دو را ویرانه کردی هر دو را ویرانه کردی عاقبت
Writer(s): Kazem Alami Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out