Lyrics

چه دردي است در ميان جمع بودن ولي درگوشه اي تنها نشستن براي ديگران چون کوه بودن ولي در چشم خود آرام شکستن براي هر لبي شعري سرودن ولي لب هاي خود همواره بستن چه دردي است در ميان جمع بودن ولي درگوشه اي تنها نشستن به رسم دوستي دستي فشردن ولي با هر سخن قلبي شکستن به نزد عاشقان چون سنگ خاموش ولي در بطن خود غوغا نشستن به غربت دوستان بر خاک سپردن ولي در دل اميد به خانه بستن به من هر دم نواي دل زند بانگ چه خوش باشد از اين غم خانه رستن چه دردي است در ميان جمع بودن ولي درگوشه اي تنها نشستن براي ديگران چون کوه بودن ولي در چشم خود آرام شکستن به رسم دوستي دستي فشردن ولي با هر سخن قلبي شکستن به نزد عاشقان چون سنگ خاموش ولي در بطن خود غوغا نشستن به غربت دوستان بر خاک سپردن ولي در دل اميد به خانه بستن به من هر دم نواي دل زند بانگ چه خوش باشد از اين غم خانه رستن چه دردي است در ميان جمع بودن ولي درگوشه اي تنها نشستن براي ديگران چون کوه بودن ولي در چشم خود آرام شکستن چه دردي است در ميان جمع بودن ولي درگوشه اي تنها نشست
Writer(s): Ghomayshi Ghomayshi Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out