Lyrics

من تشنه به نگاه تو تو افسوس بی خبر از دل می لرزد ز هوای تو اما تو ز دلم غافل جانان تو گلی و بهارانی، به دشت دل بی یاری بیا تازه کنی دیداری برخیز که عاشق بشود مهتاب بتابد به دل بی تاب که پژمرده شود تنهایی من تشنه به نگاه تو تو افسوس بی خبر از دل می لرزد ز هوای تو اما تو ز دلم غافل برخیز که مجنون تو بیمار است، ز دوری تو غم دارد بیا تا که شود درمانم بنگر به دیدار پریشانم که با غصه گریبانم بیا تا که شود آسانم بی تو چه سخت می گذرد بر دل تنها سیل خیال تو خرابم شده دنیا روز و شبی می گذرد، در تب و تابم تا که دهی مژده ی وصلت به دل ما من تشنه به نگاه تو تو افسوس بی خبر از دل می لرزد ز هوای تو اما تو ز دلم غافل دریاب که ابر پر مژگانم ز دوری تو گریانم، بیا خنده شود مهمانم باز آ که سرمای زمستانم بیا ای تو بهارانم گلی یخ زده و بی جانم
Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out