Lyrics

همراه خاک اره، تف می کنم طعمِ بیدار بودن را با سرفه ام در خواب، حس میکنم دردِ نجّار بودن را از نردبان بودن، بسیار غمگینم از آسمان بودن، بسیار غمگینم تمرین کنم باید، دیوار بودن را چون فوجِ ماهی ها، در نفت میمیرم دریای آلوده، دارد به آرامی کم میکند از من، بسیار بودن را وقتی نمیمیرم، هم دردسر سازم هم دست و پا گیرم اما به هر تقدیر، باید تحمل کرد سَربار بودن را وقتی نمیمیرم، هم دردسر سازم هم دست و پا گیرم اما به هر تقدیر، باید تحمل کرد سَربار بودن را در سینه ام بم ها، با کوهی از غم ها پیوسته لرزیدند پس دفنِ خود کردم، همراه آدم ها جاندار بودن را روزی اگر زاغی، روباه را بلعید جای تاسف نیست هیهات اگر روزی، صابون بیاموزد مکّار بودن را بیرون تراویده است، از گورِ من بهرام از کوزه ام خیام، از مستی ام حافظ سر مشق میگیرد، هوشیار بودن را وقتی نمیمیرم، هم دردسر سازم هم دست و پا گیرم اما به هر تقدیر، باید تحمل کرد سَربار بودن را وقتی نمیمیرم، هم دردسر سازم هم دست و پا گیرم اما به هر تقدیر، باید تحمل کرد سَربار بودن را
Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out