Be Samteh Fardaye Jahan

ای زادگاه زخمی، ای میهن پَر پَر شدگی کی قصه سکوتتو میخوایی به تاریخ بگی فریادتو پنهون نکن، ای خاک خاکسترنشین خدای این خرافگی زندگی سوزونه ببین بغض نکن، بغض نکن، ای میهن دل نگران خروشتو گسیل کن سمت سکوت این جهان ای سرزمین زخمی، ای میهن رنج و بردگی کی قصه سکوتتو میخوایی به تاریخ بگی از فصل قتل عام آبان ماه هرماهه و سینه زنای نوجوون جون سپار قمه زن از شهرای لبالب از گرسنه های در به در از خاوران های پر از جنازه های قدغن حرف بزن میهن من، میهن من حرف بزن از صلح و از برابری حرف بزن میهن من حرف بزن میهن من، حرف بزن میهن من از فقر و از ستم به جانب جهان حرف بزن قاضیای معرکه گیر، غاصبونای روضه خون اعدامای دسته جمعی و کشتار کولبرای جوون پدرای دخترکش و مادرای کلیه فروش بساطیای مسکنت، پیرزنای گونی به دوش حرف بزن میهن من، میهن من حرف بزن، حرف بزن رونق شاهین کشی و رژه فوج کرکسه تبلیغ پر لو دادن و حراج قفل قفسه رو دیوار مدرسه ها شعار مرگ و جنگ و خون تو سینما شمایل خوف و خرافه و جنون ای زادگاه زخمی، ای میهن پَر پَر شدگی کی قصه سکوتتو میخوایی به آینده بگی ای سرزمین زخمی، ای میهن رنج و بردگی کی قصه سکوتتو میخوایی به آینده بگی ای زادگاه زخمی، ای میهن پَر پَر شدگی ای سرزمین زخمی، ای میهن رنج و بردگی کی قصه سکوتتو میخوایی به آینده بگی